کد مطلب:88706 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:304
ترجمه: (راوی می گوید): هنگامی كه سخن به اینجا رسید، ناگهان همام ناله ای از جان بركشید كه روحش همراه آن از كالبدش خارج شد. شرح: آری اهل معرفت و پرهیزگاران واقعی گاهی به جائی می رسند كه تاثیر موعظه در آنها این گونه نمودار می شود، همام گرچه مردی عابد و زاهد و اهل ریاضت بوده چنانكه در روایت كافی آمده (كان عابدا ناسكا مجتهدا)[1]. و گرچه اهل تقوی و قلبش مملو از حكمت و روحش سرشار از زیركی و ذكاوت بوده، چنانكه از سوالش پیدا است، ولی هر چه قلب او وسیع باشد، در مقابل قلب علی (ع) كه چون دریا است، قابل مقایسه نیست، مسلما قلب كوچك همام تاب تحمل فشار آن [صفحه 596] معلومات را نداشت، چون استخر كوچك تحمل آب دریا ندارد و جای تعجب نیست كه همام صیحه ای زند و از هوش رود[2] آن هم از هوش رفتنی كه جان خود را روی آن بگذارد! تجلی این حقایق بر قلب همام، همانند تجلی الهی بر كوه طور برای موسی (ع) بود كه از عظمت آن مدهوش شد (فلما تجلی ربه للجبل جعله دكا و خر موسی صعقا)[3] نه فقط موسی (ع) مدهوش شد كه كوه طور با آن سختی و عظمت نیز منهدم شد. مرحوم الهی در ذیل این فراز چنین می سراید: چون سلطان سخن در سوز و در ساز سرانجام آن حریف عشق بنیاد نمود آن عاشق اسرار ازل گوش شنید از گوش دل آوای معشوق بلی رسم و ره عشاق این است
قال: فصعق همام صعقه كانت نفسه فیها
به لحن عشق كرد این قصه آغاز
بزد فریاد و رفت از هوش و جان داد
به پای شمع شد پروانه مدهوش
فكند از شوق سر در پای معشوق
طریق جان فشانیشان چنین است
صفحه 596.